ღ♥ღ... درد دوری ...ღ♥ღ

♥...در دوری لذتی هست که در با هم بودن نیست، چون در باهم بودن ترس از فراق هست و در دوری شوق دیدار...♥

شب را دوست دارم. چرا که در تاریکی چهره ها مشخص نیست،

و هر لحظه این امید در درونم ریشه می زند که،

آمده ای ! ولی من ندیدمت...!

 

نوشتـﮧ شده در ساعت 5:42 توسط ✖ یگانه ✖| |

جاده ای که انتهاش معلوم نیست،

پیاده یا سوار بودن فرقی نمیکنه،

اما اگه رفیقی داشته باشی که تنهات نذاره،

بی انتها بودن جاده آرزوت میشه،

مخصوصا اگه کسی باشه که عاشقشی!

 

نوشتـﮧ شده در ساعت 3:25 توسط ✖ یگانه ✖| |

واحد اندازه گیری فاصله "متر" نیست. اشتیاق است.

مشتاقش که باشی، حتی یک قدم هم فاصله ای دور است.

نوشتـﮧ شده در ساعت 2:19 توسط ✖ یگانه ✖| |

حرفای دلم را انبار می کنم این روزها هر چه را انبار کنی...

گران تر میشود...

 

نوشتـﮧ شده در ساعت 6:15 توسط ✖ یگانه ✖| |

دلتنگ که باشی... آدم دیگری میشوی! 

خشن تر... عصبی تر... کلافه تر.. تلخ تر...!

و جالب تر اینکه با اطراف هم کاری نداری!

همه اش را نگه میداری...

و دقیقا سر همان کسی خالی میکنی که... 

دلتنگش هستی!!!

 

نوشتـﮧ شده در ساعت 6:16 توسط ✖ یگانه ✖| |

هر جا دلت شکست، خودت شکسته ها رو جمع  کن

تا هر ناکسی منت دست زخمیشو به رخت نکشه!

 

 

نوشتـﮧ شده در ساعت 2:22 توسط ✖ یگانه ✖| |

خسته ام... از همه... از خودش... از عشق... که حالا به جای دلبستن یخ بسته ام...

آهای!! روی احساسم پا نگذارید... لیز می خورید...!

 

 

نوشتـﮧ شده در ساعت 1:0 توسط ✖ یگانه ✖| |

به سلامتی کسی که دوست داشتن رو بهش درس دادیم. 

ولی رفت به یکی دیگه امتحانشو پس داد...

 

 

نوشتـﮧ شده در ساعت 1:5 توسط ✖ یگانه ✖| |

حکایت تلخیست! مانده ام برای او، رفته است برای دیگری!

نوشتـﮧ شده در ساعت 2:28 توسط ✖ یگانه ✖| |

یاد گرفتم عشق با تمام عظمتش دو سه ماه بیشتر نیست

یاد گرفتم که عشق یعنی فاصله و فاصله...

یعنی دو خط موازی که هیچ وقت به هم نمی رسند

یاد گرفتم در عشق هیچ کس به اندازه خودم وفادار نیست

یاد گرفتم همان قدر که محبت کنی همان قدر از ارزشت کم می شود

و یاد گرفتم هر چقدر عاشق تر تنهاتر!

 

 

نوشتـﮧ شده در ساعت 1:6 توسط ✖ یگانه ✖| |

طراحے: شـب هـاـے بـارانے