ღ♥ღ... درد دوری ...ღ♥ღ

♥...در دوری لذتی هست که در با هم بودن نیست، چون در باهم بودن ترس از فراق هست و در دوری شوق دیدار...♥

حـــس قشنگـیه

یـکی نگـــرانــت باشـــــه،

یـکی بترســــه از اینـکه یـــــــه روز از دستـت بـــده.

سعـی کنـه نــاراحتـت نکـنه،

حــــس قشنگــیه ... وقـتی ازش جــــــــدا میشی ،

اس ام اس بـــده :

عـــزیـــز دلــــم رسیــد؟

قشنـگه: یهــو بغلـــت کنـه،

یهــو . . . توی جـمـــع .. در گـــوشت بگــه دوســــت دارم،

بگـه کـه حـــواســم بهــت هســت...

حــــــس قشـنگـیه ازت حمـــایـت کنـه،

وقـتی حــــق با تو نیســت ... 

آره ...

دوســـت داشتــن همیشـــه زیباســــت

نوشتـﮧ شده در ساعت 9:30 توسط ✖ یگانه ✖| |

یه بچه دیدم !!

 که داشت گریه می کرد و میگفت:

هیچکس با من بازی نمیکنه !

تو دلم گفتم: تو بزرگ شو ،

اونوقت ببین چه بازی ها که باهات نمیکنن !!

نوشتـﮧ شده در ساعت 7:30 توسط ✖ یگانه ✖| |

قصه ی خوابیدن "وجدان ها"

روی خوابیدن "اصحاب کهف" را کم کرده !!

نوشتـﮧ شده در ساعت 7:27 توسط ✖ یگانه ✖| |

کجایی ای محبوب من؟

آیا نجوای مرا از آن سوی اقیانوس ها میشنوی؟

آیا نیاز مرا میفهمی؟

آیا بار سنگیندرد مرا دیده ای؟

نوشتـﮧ شده در ساعت 3:52 توسط ✖ یگانه ✖| |

خدایا ...

ساده از خطاهایم بگذر !

همانطور که ساده از آرزوهایم گذشتی ...!!

 

نوشتـﮧ شده در ساعت 3:33 توسط ✖ یگانه ✖| |

تفکیک جنسیتی باید اینطوری باشه:

جدا کردن نامردا از مردا ، نه دخترا از پسرا !

 

نوشتـﮧ شده در ساعت 3:28 توسط ✖ یگانه ✖| |

نبودنت، دور بودنت، حتی ندیدنت...

بهانه ای نمیشود برای از یاد بردنت...

نوشتـﮧ شده در ساعت 2:14 توسط ✖ یگانه ✖| |

آنقدر عزیزی که وقتی در بهار قدم میزنی

برگ درختان برای بوسیدن جای پایت انتظار پاییز را میکشند!

نوشتـﮧ شده در ساعت 2:32 توسط ✖ یگانه ✖| |

بی دلی عالمی دارد،

کاش هرگز دلی نداشتیم تانشکند،نسوزد و تنگ نشود!!

نوشتـﮧ شده در ساعت 6:12 توسط ✖ یگانه ✖| |

نه به آمدن کسی دلخوشم و نه از رفتن کسی دلگیر!

بی کسی هم عالمی دارد...!

نوشتـﮧ شده در ساعت 6:10 توسط ✖ یگانه ✖| |

یاد کودکیمون بخیر تا با کسی بازی می کردیم بهش وابسته میشدیم

ولی الان تا به کسی وابسته میشیم باهامون بازی می کنه!

  

 

نوشتـﮧ شده در ساعت 7:44 توسط ✖ یگانه ✖| |

گاهی باید فراموش کنیم کسانی را که با بودنشان بودنمان را به بازی

گرفتن!

 

نوشتـﮧ شده در ساعت 7:40 توسط ✖ یگانه ✖| |

نیازم، نه دیگر آغوشش است، نه موی سیاه، نه چشم خمارش

ونه دیگر هیچ ... 

با یک فنجان سکوت تلخ، فرو میبرم حماقتم را

که روزی دوستش داشتم!

 

نوشتـﮧ شده در ساعت 2:24 توسط ✖ یگانه ✖| |

دنبال کسی نیستم که وقتی میگم میرم، بگه: نرو...

کسی رو می خوام که وقتی گفتم میرم، بگه:

صبر کن منم باهات بیام، 

تنها نرو ...!

 

 

نوشتـﮧ شده در ساعت 4:10 توسط ✖ یگانه ✖| |

با عشق زمان فراموش میشود و با زمان هم عشق!

شاید روزی برسد که از کنار شخصی رد شوی و با خودت بگویی:

این غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود!

 

نوشتـﮧ شده در ساعت 1:52 توسط ✖ یگانه ✖| |

وقتی می شکنم خوب تماشا کن...

شاید روزی به دنبال تکه هایم بگردی...

 

نوشتـﮧ شده در ساعت 1:55 توسط ✖ یگانه ✖| |

زندگی زیباست.

وقتی در تنهایی هایت کسی باشد که به او تکیه کنی...

 

نوشتـﮧ شده در ساعت 3:50 توسط ✖ یگانه ✖| |

گاهی باید به دور خود یک دیوار تنهایی کشید،

نه برای اینکه دیگران را از خودت دور کنی،

بلکه ببینی چه کسی برای دیدنت دیوار را خراب میکند!

 

نوشتـﮧ شده در ساعت 5:4 توسط ✖ یگانه ✖| |

فکر نکن  که زمان عشق در دستته !

بلکه این عشقه که هرطور تو رو شایسته حرکت بدونه

هدایتت می کنه ...

 

نوشتـﮧ شده در ساعت 5:2 توسط ✖ یگانه ✖| |

انقدر فریاد هایم را سکوت کرده ام

که اگر به چشمانم بنگری کر میشوی...

 

نوشتـﮧ شده در ساعت 4:8 توسط ✖ یگانه ✖| |

خواستم با یکی درد دل کنم...

اول ازش پرسیدم سیگار داری؟

گفت: میخوای بکشی؟

گفتم: نه! تو بکش طاقت حرفامو داشته باشی...

 

نوشتـﮧ شده در ساعت 2:28 توسط ✖ یگانه ✖| |

طراحے: شـب هـاـے بـارانے